سبک معاملاتی ICT، که مخفف Inner Circle Trader است، یکی از روشهای پیشرفته در بازارهای مالی به شمار میآید. این سبک که توسط مایکل هادلستون پایهگذاری شده، به معاملهگران کمک میکند تا بهتر حرکات قیمت را تحلیل و روند بازار را پیشبینی کنند. برخلاف سبکهای دیگر که صرفاً بر قیمت تمرکز دارند، ICT رفتار سرمایهگذاران بزرگ یا همان “اسمارت مانی” را نیز در نظر میگیرد و برای شناسایی فرصتهای سودآور از ابزارهای خاصی مانند مناطق نقدینگی و اوردر بلاکها استفاده میکند. اگر به یادگیری این سبک معاملاتی علاقه دارید، این مطلب را از دست ندهید.
ICT چیست؟
ICT یا Inner Circle Trader یک سبک معاملاتی است که توسط مایکل هادلستون (Michael Huddleston) پایهگذاری شده است. این روش به معاملهگران کمک میکند تا حرکات قیمت در بازارهای مالی، به ویژه بازار فارکس، را درک کنند و تصمیمگیریهای دقیقتری داشته باشند. ICT بر تحلیل ساختار بازار، جریان سفارشها و شناسایی الگوهای دستکاری قیمتی تمرکز دارد. معاملهگران با استفاده از این روش، به دنبال شناسایی زمانهای مهم معاملاتی و سطوح قیمتی کلیدی هستند که در آنها مؤسسات بزرگ سفارشات خود را قرار میدهند.
ict چه تفاوتی با پرایس اکشن دارد؟
پرایس اکشن (Price Action) روشی است که با مطالعه الگوهای حرکتی و رفتار قیمت، به معاملهگران کمک میکند بدون استفاده از شاخصهای اضافی، با الگوهایی مثل کندلها، سطوح حمایتی و مقاومتی را پیدا کنند.در واقع، تمرکز این روش بر مشاهده روندها و پیشبینی جهت حرکت بازار بر اساس دادههای گذشته است.
روش ICT (که توسط مایکل هادلستون توسعه یافته) به تحلیل دقیقتر رفتار بازار و شناسایی حرکات بزرگترین سرمایهگذاران (اسمارت مانی) کمک میکند. در این روش، معاملهگران مناطقی را شناسایی میکنند که در آنها نقدینگی زیادی جمع شده، مانند نقاطی که بسیاری از افراد ضرر کردهاند و دستورهای توقف ضرر آنها فعال میشود. همچنین، این روش به درک تغییرات ساختار بازار و پیشبینی حرکتهای آینده بازار کمک میکند.
مطالعه این مطلب پیشنهاد میشود: پرایس اکشن
ساختار بازار در سبک ICT : مفاهیمی که باید بدانید
در سبک ICT، چهار مرحله اصلی در ساختار بازار مطرح میشوند که معاملهگران برای تحلیل رفتار قیمتها از آنها استفاده میکنند:
روند خنثی یا رنج (Consolidation)
در این مرحله، قیمت در یک طیف محدود حرکت میکند و بازار در حالت تعادل بین عرضه و تقاضا قرار دارد. معمولاً، این مرحله قبل از حرکت بزرگ بعدی رخ میدهد و نشانهای از بلاتکلیفی بازار است. در این شرایط، معاملهگران منتظر خروج قیمت از این محدوده برای تصمیمگیریهای جدید هستند.
فاز گسترش (Expansion)
در این فاز، قیمت با شتاب در یک جهت خاص حرکت میکند و بازار نشان میدهد که قصد یک روند قوی را دارد. معاملهگران از این مرحله برای پیوستن به روند و کسب سود استفاده میکنند. فاز گسترش اغلب به دنبال مرحله خنثی رخ میدهد و با حجم معاملات بالایی همراه است که نشانهای از اطمینان معاملهگران به جهت روند است.
فاز اصلاحی (Retracement)
این مرحله یک حرکت بازگشتی کوتاهمدت در جهت مخالف روند اصلی است. معمولاً، این حرکت فرصتی برای معاملهگرانی است که میخواهند در جهت روند اصلی با قیمت بهتر وارد شوند. اصلاحها میتوانند به وسیله ابزارهایی مانند خطوط فیبوناچی و خطوط روند تشخیص داده شوند و تا زمانی که قیمت به سطح حمایتی یا مقاومتی نرسد، پایان نمییابد.
روند بازگشتی (Reversal)
این مرحله تغییر اساسی در جهت قیمت را نشان میدهد و یک روند جدید در جهت مخالف شروع میشود. روند بازگشتی اغلب از طریق الگوهای نموداری مانند سر و شانه یا حجمهای بالا شناسایی میشود و نشانهای از تغییر در احساسات بازار است. معمولاً معاملهگران در این فاز، موقعیتهای قبلی خود را میبندند و موقعیتهای جدیدی در جهت روند جدید باز میکنند.
مطالعه این مطلب پیشنهاد میشود: الگوی سروشانه
به طور کلی، شناخت و تحلیل صحیح این مراحل در سبک ICT، به معاملهگران کمک میکند تا با اطمینان بیشتری وارد بازار شوند و تصمیمات بهتری بگیرند.
اصطلاحات سبک ict
در سبک ICT، چند مفهوم مهم وجود دارد که معاملهگران باید برای تحلیل بهتر بازار با آنها آشنا باشند:
نقدینگی (Liquidity)
نقدینگی به سفارشهای خرید و فروش در بازار اشاره دارد که به آسانی میتوان آنها را انجام داد. برای معاملهگران حرفهای، نقدینگی مثل سوخت بازار است؛ وقتی سطحی نقدینگی بالا دارد، معاملهگران بزرگ از این فرصت استفاده میکنند تا حجم زیادی خرید یا فروش انجام دهند.
خلا نقدینگی (Liquidity Void)
وقتی قیمت به سرعت و بدون مقاومت یا حمایت مشخصی بالا یا پایین میرود، به آن خلا نقدینگی میگویند. این حالت معمولاً در نمودار به شکل نواحی خالی دیده میشود و بازار تمایل دارد بعدها به این نواحی بازگردد و خلا را پر کند.
استاپ هانت (Stop Hunt)
این تکنیک توسط معاملهگران بزرگ به کار میرود تا استاپ لاس سفارشات معاملهگران دیگر را فعال کنند. با این کار، قیمت به سمتی که معاملهگران بزرگ میخواهند حرکت میکند و آنها میتوانند از این نوسانات استفاده کنند.
اوردر بلاک (Order Block)
اوردر بلاکها مناطقی روی نمودار هستند که حجم معاملات بزرگی انجام میشود و معمولاً به عنوان حمایت یا مقاومت عمل میکنند. وقتی قیمت به این مناطق برمیگردد، میتوان انتظار داشت که قیمت دوباره از این نواحی برگردد یا عبور کند و جهت روند مشخص شود.
نحوه شناسایی مناطق عرضه و تقاضا در سبک ict
در سبک ICT (Inner Circle Trader)، برای شناسایی مناطق عرضه و تقاضا، باید به ساختارهای مهم قیمت توجه کرد، به ویژه دو مفهوم “تغییر ساختار” (Break of Structure) و “تغییر کاراکتر” (Change of Character). این مفاهیم به شناسایی نقاط تغییر روند کمک میکنند و برای تعیین مناطق عرضه و تقاضا بسیار مهم هستند.
- منطقه عرضه: منطقهای که قیمت به دلیل حجم بالای سفارشهای فروش با سرعت کاهش مییابد. معمولاً، این منطقه پس از یک تغییر ساختار (Break of Structure) نزولی یا یک تغییر کاراکتر از روند صعودی به نزولی شناسایی میشود. در نمودار، این ناحیه معمولاً جایی است که پس از یک بازگشت کوتاه (retracement)، قیمت به سرعت پایین میآید. معاملهگران از این مناطق برای فروش استفاده میکنند تا از کاهش احتمالی قیمت استفاده کنند.
- منطقه تقاضا: این ناحیه برعکس منطقه عرضه عمل میکند و جایی است که حجم خرید بالا باعث افزایش سریع قیمت میشود. این مناطق پس از یک تغییر ساختار صعودی یا تغییر کاراکتر به سمت بالا شناسایی میشوند و اغلب جایی هستند که پس از یک اصلاح کوتاه، قیمت به سرعت بالا میرود. معاملهگران میتوانند با ورود به خرید در این نقاط، از افزایش قیمت استفاده کنند.
همچنین، تحلیل حجم معاملات در این مناطق کمک میکند تا قویتر یا ضعیفتر بودن آنها مشخص شود؛ مثلاً در منطقهای که حجم بالا و حرکت قیمت سریع دیده میشود، نشانهای از منطقه عرضه یا تقاضای قوی است. علاوه بر این، برخی از ابزارهای تکنیکالی مانند پروفایل حجم (Volume Profile) یا نمودارهای کلاستر نیز به شناسایی دقیقتر این مناطق کمک میکنند.
در نهایت، پس از شناسایی منطقه عرضه یا تقاضا، بهتر است منتظر یک تست مجدد در این نواحی باشید و سپس در صورت مشاهده تأییدهای بیشتر، وارد معامله شوید. این روش، خطرات ورود زودهنگام به معامله را کاهش میدهد و احتمال موفقیت را افزایش میدهد.
شناسایی اوردر بلاکها در سبک ict
شناسایی اوردر بلاکها در سبک ICT یکی از ابزارهای مهم برای معاملهگران حرفهای محسوب میشود و به آنها این امکان را میدهد که نقاط بازگشت یا ادامهی روند را در نمودارها شناسایی کنند. برای این کار، معاملهگران به دنبال یک «بلاک نزولی» (که با یک کندل صعودی بزرگ پس از چند کندل نزولی همراه است) یا «بلاک صعودی» (با یک کندل نزولی بزرگ پس از چند کندل صعودی) هستند. این بلاکها نشاندهنده مناطقی هستند که مؤسسات و سرمایهگذاران بزرگ معاملات خود را انجام دادهاند، بنابراین احتمال واکنش قیمت به آنها بالاست.
برای یافتن یک اوردر بلاک معتبر، ابتدا روند کلی بازار را بررسی کنید. سپس، اوردر بلاکهای اصلی را بر اساس سطوح بالاتر زمانی (مثل سطوح روزانه یا هفتگی) شناسایی کرده و در نقاطی از قبیل اوج و کف روزانه یا اوج و کف دورههای معاملاتی (مانند نیویورک یا لندن) تمرکز کنید. در نهایت، پس از تشکیل اوردر بلاک، در تایمفریم پایینتر (مثلاً ۵ دقیقه) به دنبال تغییر ساختار بازار یا برگشت قیمت باشید تا ورود دقیقتری داشته باشید.
برای تأیید اوردر بلاک، به عواملی مانند «جابجایی قوی» (displacement) توجه کنید که نشاندهنده ورود فشار خرید یا فروش قوی است. همچنین بررسی کنید که آیا قیمت در این سطح «نقدینگی» را از بین برده است (یعنی تعداد زیادی از سفارشهای متوقف شده در این سطح فعال شدهاند)، زیرا این امر نشانهای از تغییرات در جریان معاملات بازار است.
مطالعه این مطلب پیشنهاد میشود: اوردر بلاک
روانشناسی بازارسازان و تاثیر آن بر بازار
روانشناسی بازارسازان نقش مهمی در جهتدهی به بازارهای مالی ایفا میکند. بازارسازان، که شامل بانکهای بزرگ، شرکتهای سرمایهگذاری و حتی رباتهای معاملات الگوریتمی هستند، همواره در تلاشند با افزایش یا کاهش نقدینگی و حجم معاملات، قیمتها را به نفع خود حرکت دهند. آنها به نوعی در پشت پردهی نوسانات بازار قرار دارند و اغلب از تاکتیکهایی استفاده میکنند که معاملهگران خرد را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را به خرید یا فروش ترغیب میکند.
معمولاً، بازارسازان بر اساس تحلیلهای پیچیده و دادههای گستردهای که از بازار جمعآوری میکنند، تصمیمگیری میکنند. هدف اصلی آنها کسب سود از نوسانات قیمتی است، اما به جای پیروی از هیجانات کوتاهمدت، تمرکزشان روی مدیریت روانشناسی جمعی بازار است. برای مثال، بازارسازان ممکن است با ایجاد فشار فروش یا خرید ناگهانی، سعی کنند احساسات معاملهگران خرد را تحریک کرده و آنها را وادار به تصمیمگیری سریع کنند. این نوع فعالیت، گاهی به عنوان “فشار خرید” یا “فشار فروش” شناخته میشود.
تاثیر روانشناسی بازارسازان بر قیمتها
بازارسازان بهخوبی میدانند که بسیاری از سرمایهگذاران خرد تحت تأثیر احساساتی مانند ترس و طمع قرار دارند. با استفاده از این اطلاعات، آنها سعی میکنند رفتار معاملهگران خرد را پیشبینی و هدایت کنند. به عنوان مثال، وقتی قیمتها به سرعت افزایش مییابد، بسیاری از سرمایهگذاران از ترس جا ماندن از سود به خرید رو میآورند. در این لحظه، بازارسازان ممکن است وارد عمل شوند و موقعیتهای خود را بفروشند، که به کاهش قیمت منجر میشود و ممکن است سرمایهگذاران خرد را در زیان قرار دهد.
روشهای روانشناسی بازارسازی
بازارسازان از تاکتیکهای مختلفی برای کنترل روانشناسی بازار استفاده میکنند:
- ایجاد سطوح حمایت و مقاومت روانی: بازارسازان از دادههای تاریخی و روانشناسی جمعی برای شناسایی سطوح قیمت مهم استفاده میکنند. این نقاط معمولاً سطوح حمایت یا مقاومت قوی هستند که بازار را به سمت بالا یا پایین حرکت میدهند.
- دامنههای معاملاتی: گاهی اوقات، بازارسازان قیمت را در یک دامنه مشخص نگه میدارند تا اعتماد معاملهگران به یک روند خاص کاهش یابد و سپس با یک حرکت ناگهانی، تغییر جهت دهند.
- اخبار و شایعات: معمولاً، بازارسازان از انتشار اخبار و شایعات برای هدایت احساسات معاملهگران استفاده میکنند. اخبار مثبت میتواند به شکلگیری جریان خرید منجر شود و اخبار منفی، جریان فروش را افزایش میدهد.
پرکاربردترین ابزارهای تحلیل تکنیکال در سبک ict چیست؟
شناسایی مناطق نقدینگی (Liquidity Zones)
در سبک ICT، تریدرها به دنبال مناطقی هستند که حجم بالایی از سفارشهای خرید یا فروش وجود دارد، زیرا این مناطق معمولاً محل تغییرات قیمتی قوی هستند. این مناطق اغلب در سقفها و کفها یا نقاط اوج و حضیض بازار قرار دارند.
بلوکهای سفارشی (Order Blocks)
بلوکهای سفارشی مناطقی هستند که معمولاً قیمت قبل از یک حرکت بزرگ در آنجا توقف داشته است. در سبک ICT، از این مناطق به عنوان نقاط ورود یا خروج استفاده میشود؛ زیرا احتمال بازگشت قیمت به این سطوح زیاد است.
مدلهای تغییر بازار (Market Structure Shift)
این مدلها تغییرات اصلی در جهت قیمت را شناسایی میکنند و به تریدر کمک میکنند تا در روندهای صعودی و نزولی صحیح وارد یا خارج شود. برای مثال، شکستن سقف یا کفهای پیشین نشانگر تغییرات مهم در ساختار بازار است.
اصلاحات فیبوناچی (Fibonacci Retracement)
ابزار فیبوناچی بهویژه در سبک ICT برای شناسایی سطوح اصلاحی استفاده میشود که به تریدر کمک میکند مناطق مهم حمایتی و مقاومتی را پیدا کند.
مطالعه این مطلب پیشنهاد میشود: فیوناچی در تحلیل تکنیکال
زمانبندی (Timing)
یکی دیگر از اصول مهم ICT این است که حرکات بزرگ بازار معمولاً در ساعتهای مشخصی از روز رخ میدهند. برای مثال، شروع و پایان بازار نیویورک و لندن زمانهای مهمی برای تحلیل روندهای قیمتی هستند.
ساخت استراتژی ترید با استفاده از ICT
ساخت استراتژی ترید با استفاده از سبک ICT (Inner Circle Trader) به درک دقیق مفاهیم این سبک و استفاده درست از ابزارهای آن نیاز دارد. سبک ICT به تریدرها آموزش میدهد که چگونه حرکت قیمتها و رفتار مؤسسات بزرگ مالی را تحلیل کنند. در ادامه، مراحل مهم برای ایجاد یک استراتژی ترید با استفاده از این سبک آورده شده است:
تحلیل ساختار بازار (Market Structure)
اولین قدم در استراتژی ICT، تحلیل ساختار بازار و شناسایی روند غالب است. شما باید بتوانید تشخیص دهید که بازار در حال افزایش است یا کاهش. برای این کار، سبک ICT به تحلیل سقفها و کفهای بازار (مانند سقفها و کفهای بالا و پایین) توجه ویژه دارد که نشاندهنده تغییرات اصلی در ساختار قیمتها هستند. این تحلیل به تریدر کمک میکند تا تغییرات جهت قیمت را زودتر شناسایی کند.
استفاده از مناطق نقدینگی (Liquidity Zones)
در این مرحله، تریدر باید مناطق نقدینگی بالا را شناسایی کند. این مناطق نقاطی هستند که مؤسسات بزرگ بهدنبال جمعآوری سفارشها هستند و معمولاً در اطراف سقفها و کفها یا مناطق حمایت و مقاومت کلیدی قرار دارند. شناسایی این مناطق به تریدر کمک میکند که در نقاطی با احتمال بالا وارد یا خارج شود، زیرا این نقاط معمولاً شاهد حرکات بزرگ قیمتی هستند.
کاربرد بلوکهای سفارشی (Order Blocks)
بلوکهای سفارشی مناطقی هستند که قیمت قبل از حرکت اصلی در آنها مکث کرده است. این نقاط معمولاً نشاندهنده مناطقی هستند که مؤسسات بزرگ سفارشهای خود را قرار دادهاند. تریدر میتواند از این نقاط بهعنوان سطوح حمایت یا مقاومت استفاده کرده و نقاط ورود و خروج را بر اساس این مناطق تعیین کند.
شناسایی الگوهای برگشتی (Reversal Patterns)
یکی دیگر از اصول استراتژی ICT، شناسایی الگوهای برگشتی است که نشاندهنده تغییرات مهم در روند بازار هستند.
مطالعه این مطلب پیشنهاد میشود: الگوهای هارمونیک
زمانبندی معامله (Timing)
در سبک ICT، زمانبندی اهمیت زیادی دارد. این سبک بر اساس این فرضیه است که حرکات قوی بازار معمولاً در ساعتهای مشخصی از روز رخ میدهند؛ برای مثال، همپوشانی ساعتهای بازار لندن و نیویورک. بنابراین، زمان ورود و خروج از معاملات باید در زمانهایی باشد که بیشترین نقدینگی و حرکت قیمت در بازار وجود دارد.
مدیریت ریسک
همانند هر استراتژی ترید، مدیریت ریسک در سبک ICT نیز ضروری است. توصیه میشود که تریدرها برای هر معامله سطح استاپلاس (حد ضرر) و تیکپرافیت (حد سود) مشخصی تعیین کنند و هرگز بیش از حد مشخصی از سرمایه خود را در یک معامله قرار ندهند. این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است تا تریدر بتواند در برابر نوسانات غیرمنتظره محافظت شود.
مطالعه این مطلب پیشنهاد میشود: استراتژیهای مدیریت ریسک
مرور و ارزیابی استراتژی
پس از اجرای استراتژی، تریدر باید عملکرد خود را مرور و تحلیل کند. این بازبینی به شناسایی نقاط ضعف و بهبود استراتژی کمک میکند. استفاده از دفترچه یادداشت یا نرمافزارهای تحلیل عملکرد میتواند در این مسیر مفید باشد.
مزایا و معایب سبک ترید ICT
سبک ترید ICT (Inner Circle Trader) یکی از روشهای تحلیل تکنیکال است که بیشتر برای تریدرهای حرفهای مناسب است. این روش شامل تحلیل دقیق حرکات قیمت و شناسایی نقاط ورود و خروج از معاملات است که در ادامه به مزایا و معایب آن اشاره میکنیم:
مزایا
- دقت بالا در نقاط ورود و خروج: ICT با کمک مفاهیمی مانند “بلوکهای سفارش” و “نواحی نقدینگی” کمک میکند تا تریدرها با دقت بیشتری وارد یا خارج شوند. این ویژگی میتواند سود بیشتری را برای تریدرها به همراه داشته باشد.
- درک عمیق از بازار: این روش به تریدرها امکان میدهد تا رفتار بازار را بهتر درک کنند و با توجه به حرکات قیمت، الگوها و روندهای جدید را شناسایی کنند.
- کاهش ریسک معاملاتی: در سبک ICT تکنیکهای مدیریت ریسک بهتری ارائه میشود که میتواند از ضررهای بزرگ جلوگیری کند و تریدرها را در مدیریت سرمایه یاری دهد.
معایب
- پیچیدگی زیاد: یادگیری ICT به دلیل پیچیدگی اصول و تکنیکهای آن، زمانبر و دشوار است و به تمرین و تجربه زیادی نیاز دارد. برای افراد تازهکار، درک این سبک ممکن است سخت باشد.
- نیاز به دانش تکنیکال بالا: این سبک به دانش تکنیکال و تجربه کافی نیاز دارد، بنابراین ممکن است برای افرادی که در ابتدای راه هستند، مناسب نباشد.
- کمبود منابع آموزشی استاندارد: منابع معتبر برای آموزش این روش محدود هستند و برخی از آنها پولیاند، که باعث میشود دسترسی به آموزشهای جامع ICT برای همه آسان نباشد.
سخن آخر
سبک ICT با تمرکز بر تحلیل ساختار بازار، مناطق عرضه و تقاضا، و شناسایی الگوهای نقدینگی به معاملهگران کمک میکند تا با دید بازتری به معاملات خود بپردازند. این روش با شناخت رفتار بازارسازان و تأثیر روانشناسی آنها، به معاملهگران این امکان را میدهد که نقاط مناسب ورود و خروج را تشخیص دهند و از نوسانات بازار به نفع خود استفاده کنند. ابزارهای مهمی مثل اوردر بلاکها، مناطق نقدینگی، و تایمبندی دقیق به همراه تحلیل روند، بخشهای کلیدی این روش هستند که در نهایت موجب افزایش دقت و بازدهی در معاملات میشوند.
سوالات متداول درباره ICT
آیا سبک ict همان پرایس اکشن است؟
سبک ICT بر پایه پرایس اکشن است اما بر رفتار سرمایهگذاران بزرگ و مناطق نقدینگی نیز تمرکز دارد.
تفاوت سبک ict با اسمارت مانی چیست؟
سبک ICT جزئی از استراتژیهای اسمارت مانی است و روشهای پیشرفتهتری برای شناسایی حرکات بازار بر اساس رفتار بازارسازان ارائه میدهد.
تفاوت سبک ict با rtmچیست؟
سبک RTM (یا Rejection to Mean) بر بازگشت قیمت به میانگین تمرکز دارد، در حالی که ICT بیشتر بر تحلیل جریان نقدینگی و ساختار بازار تاکید دارد.
تفاوت سبک ict با smc چیست؟
SMC یا Smart Money Concepts به دنبال رفتار سرمایهگذاران بزرگ است و ICT نیز بخشی از این سبک است که ابزارهای خاص خود را برای تحلیل بهتر ارائه میدهد.
بنیانگذار سبک ict کیست؟
بنیانگذار سبک ICT، مایکل هادلستون است که با نام مستعار The Inner Circle Trader شناخته میشود.
معروفترین کتابهای بنیانگذار سبک ict چیست؟
مایکل جی. هادلستون کتابی منتشر نکرده است، اما آموزشهای او از طریق برنامه ICT Mentorship و محتوای یوتیوب شامل مفاهیمی چون Smart Money Concepts و تحلیل پیشرفته بازار، از منابع اصلی یادگیری سبک ICT هستند.